الله آباد
اللّٰهآباد، شهری در استان اوتارپرداش در شمال هند و مرکز اداری ناحیهای به همین نام این شهر در محل برخورد دو رودخانۀ گَنگ و جُمنا قرار گرفته است (ابوالفضل، آیین ... ، 2/ 71).
در منابع اسلامی نام شهر به گونههای متفاوت آمده است: پیاگ (بدائونی، 2/ 176)، درخت پریاگ (بیرونی، تحقیق ... ، 159)، پریاگ (راج ترنگینی، 130)، آلهباس (معتمدخان، 241)، الهآباد (لاهوری، 2/ 331، 332؛ کنبو، 1/ 18). در آثار ابوالفضل علامی (958-1081 ق/ 1551-1602 م)، نام شهر به صورت الهاباس و اللهآباد ضبط شده است ( آیین، 2/ 2، 4، جم ، اکبرنامه، 3/ 328، جم ، قس: آیین، 2/ 71، جم ، اکبرنامه، 3/ 414، 418، جم ). به درستی دانسته نیست که ضبط نام شهر به دوگونۀ متفاوت، مربوط به بیدقتی کاتبان نسخ خطی متعدد آثار نویسنده است، یا در دورۀ مؤلف به هر دو صورت متداول بوده است. بوریج با برداشت از حدیقة الاقالیم یادآوری میکند که نام الهاباس در دورۀ شاه جهان (1037- 1068ق/ 1628- 1658 م) به اللهآباد تغییر کرد (III/ 616، حاشیۀ 1). منابع کهن هندی نام شهر را پرایاگا نوشتهاند (دی، 160؛ لاو، 117-118). فیچ سیاح اروپایی دورۀ اکبرشاه، نام شهر را پراگ نوشته است (نک : «سفرها ... »، 19).
دربارۀ معنی و تلفظ اسامی متفاوت شهر اللهآباد آراء گوناگون بیان شده است. به گفتۀ برخی (مثلاً نک : ابوالفضل، آیین، 2/ 71، حاشیۀ 1) پراگ و پیاگ در زبان هندی به معنی وصل و اتصال آمده است. مانیر ویلیامز (ص 684) پرایاگا را کلمهای سنسکریت میداند که به معنی قربانگاه است. این معنی با مراسم خودکشی مذهبی در معبد هندوان (بیرونی، همان، 480) همسازی دارد. الهاباس را به معنی جای ماندن خداوند، و اللهآباد را آباد کردۀ خداوند نوشتهاند (ابوالفضل، همانجا) که معنی صحیح نام شهر است. بنا بر افسانهای پرایاگا نام برهمنی بود که در زمان اکبرشاه داوطلب شد تا برای استحکام دیوار ارگ شهر، خویش در پای دیوار ریخته شود (کانینگم، 329). این افسانه را منابع تاریخی تأیید نمیکنند. هیوئن تسیانگ سیاح چینی سدۀ 7 م، به این شهر سفر کرد و آن را پایتخت کشور پولویهکیا نامید (I/ 230).
شهر اللهآباد
این شهر مرکز اداری و آموزشی ناحیۀ اللهآباد است که در °25 و ´26 عرض شمالی و °81 و ´55 طول شرقی و در 116کیلومتری غرب شهر وارانسی (بنارس) قرار گرفته است. آب و هوای شهر اللهآباد در زمستان سرد و خشک، و در بقیۀ فصول گرم است و میانگین باران سالانۀ آنجا 020‘1 میلیمتر است. شهر اللهآباد به سبب قرار گرفتن در مسیر دو رودخانۀ مقدس گنگ و جمنا، نزد هندوان از اهمیتی مذهبی برخوردار است و هر 12 سال یک بار محل گردهمایی بزرگ هندوان به نام کومبهه ملا است که زائران هندو برای شستوشوی روح و روان به این شهر میآیند (بریتانیکا، I/ 276؛ کلیر ... ، I/ 570؛ نهرو، کشف ... ، 81؛ ندوی، 6-7).
در 1989 م/ 1368 ش، جمعیت شهر اللهآباد 772 هزار نفر بوده است؛ بنا بر آمار 1981م مسلمانان 30٪ جمعیت شهر اللهآباد را تشکیل میدادند. این شهر مرکز مهم ارتباط جادهای و راهآهن در شمال هند است («اطلس ... »، 132؛ «دائرةالمعارف ... »، II/ 503؛ EI2). دانشگاه اللهآباد از کهنترین دانشگاههای هند است که در 1887م تأسیس شده است. بزرگترین دانشکدۀ کشاورزی هند در 8 کیلومتری شهر اللهآباد قرار دارد (هیگ، 348؛ کلیر، همانجا). شهر اللهآباد دارای مرکز رادیو و تلویزیون است که بخش وسیعی از منطقه را پوشش میدهد («اطلس»، 138).
ناحیۀ اللهآباد
این ناحیه بجز بخشی در جنوب شرقی آن مشتمل بر بلندیهای تپهای رشته کوه ویندهیا در دشت گنگ واقع شده، و در جنوب شرقی ایالت اوتارپرادش قرار گرفته است. در 1981 م ناحیۀ اللهآباد 033‘797‘ 3 نفر جمعیت داشت که در 255‘7 کمـ2 زندگی میکردند. در 1951 م مسلمانان 8/ 12٪ کل ساکنان ناحیه را تشکیل میدادند. ناحیۀ اللهآباد به سبب هوای مناسب و رودخانههای پرآب دائمی دارای تولیدات متنوع کشاورزی از قبیل برنج، گندم، جو، نخود، توتون و دانههای روغنی است («اطلس»، 130, 135؛ بریتانیکا، همانجا؛ EI2, I/ 417). این ناحیه فاقد مراکز بزرگ صنعتی است، اما شماری صنایع سبک در آن فعالیت دارد که بیشتر وابسته به تولیدات کشاورزی ناحیه است، مانند: کمپوتسازی، صنایع چوب، دخانیات، نساجی و صنایع غذایی («اطلس»، 136).
پیشینۀ تاریخی
در مورد قدمت شهر اللهآباد آگاهی دقیقی در دست نیست. کهنترین منابع دربارۀ اللهآباد کتابهای مذهبی هندوان از جمله رامایانا (500 قم) و مهابهاراتاست. احتمالاً این شهر جزو قلمرو آشوکا، امپراتور هند (سدۀ 3 قم) بوده، چنانکه کتیبهای از او در این شهر باقی است. آثار کشف شده در بهیتا از حکمرانان اللهآباد در سدۀ 2 و 3 م نام میبرد (دی، 160؛ لاو، 117-118). هیوئن تسیانگ در سدۀ 7 م به اللهآباد (پرایاگا) سفر کرد و آن را کشوری یافت که محیط آن را 5 هزار «لی» (حدود 300‘1 کمـ ) تخمین زد و پایتخت آن در محل پیوستن دو رود گنگ و جمنا قرار داشت. به گفتۀ او شهر نزد هندوان مورد احترام بود و چندین معبد در آن قرار داشت و زائران بسیاری به آنجا مسافرت میکردند و کشوری حاصلخیز بود و از درخت زندگی در معبد کنار رودخانه نام میبرد که نزد هندوان مقدس بود و آنان با پرتاب خود از این درخت خودکشی میکردند (I/ 230-234؛ کانینگم، 327-329).
کهنترین منابع اسلامی دربارۀ شهر اللهآباد مربوط به نیمۀ اول سدۀ 5 ق/ 11م است. احتمالاً نخستین آشنایی مسلمانان با این شهر در هنگام جنگهای محمود غزنوی در شمال هند انجام گرفت. و بیرونی که در برخی از جنگها همراه محمود بود، نخستین نویسندۀ اسلامی است که از این شهر به نام درخت پریاگ یاد میکند که در محل برخورد دو رود جمنا و گنگ قرار داشت و زائران برهمن و کشتاریا با پرتاب خود از درخت مورد پرستش در شهر، خودکشی مذهبی میکردند و شهر در 48 فرسخی جنوب کنوج قرار داشت (بیرونی، تحقیق، 158- 159، 480-481، القانون ... ، 2/ 553). گردیزی در نیمۀ اول قرن 5 ق از مکانی مذهبی در محل برخورد دو رود گنگ و جمنا نام میبرد که مراسم خودکشی مذهبی هندوان با پرتاب از درخت باتو در آن انجام میگرفت (ص 298). وی نام این مکان را ذکر نمیکند، اما احتمالاً این مکان، به سبب مشابهت مراسم مذهبی و موقعیت مکانی همان اللهآباد است. ظاهراً نویسندگان این دوره به شهر اللهآباد مسافرت نکردهاند، زیرا بجز بیان خودکشی مذهبی و درخت زندگی هیچگونه ذکری دربارۀ ساختار و جمعیت شهر به میان نیامده است.
معزالدین غوری در 588-602ق/ 1192-1206م راجپوتهای شمال هند را شکست داد و در 590 ق شهر اللهآباد به تصرف او درآمد و از آن تاریخ تا حکومت بریتانیا در هند، اللهآباد تحت فرمان حکام مسلمان قرار داشت (منهاج، 1/ 397-401؛ روشن ضمیر، 112-130؛ آسیاتیکا، I/ 75). در سدۀ 8 ق/ 14 م بخشی از سرزمینهای شمال هند که اللهآباد (پرایاگا) جزو آن بود، تحت حکومت سلاطین شرقی قرار داشت که مرکزشان جونپور بود (دوتا، 331-332؛ ابوالفضل، آیین، 2/ 77- 79). کانینگم میگوید که در هیچکدام از آثار مسلمانان تا دورۀ اکبر از این شهر اسم برده نشده، و احتمالاً غیرمسکون و ممتروک بوده است (ص 329)؛ اما این نظر چندان صحیح نمینماید، زیر در سدۀ 8ق در زمان سلاطین شرقی از زائران هندو در اللهآباد (پرایاگا) خراج سنگین دریافت میشد (دوتا، همانجا). حسین با برداشت از تذکرة الواقعات، اللهآباد (پرایاگا) را در زمان همایون (937-963 ق/ 1531-1556 م) محل تشکیل شورای جنگ برای برقراری نظم در شمال هند میداند (ص 189).
در دورۀ مغولان هند، در منابع دورۀ همایون از پرایاگ (اللهآباد) نام برده شده است (همانجا). در دورۀ اکبر، شهر اللهآباد گسترش و وسعت بسیار یافت و از مراکز مهم حکومتی و نظامی اکبر در شمال هند بود. اکبر در دورۀ حکومتش تغییرات اساسی در ساختار حکومتی و فرهنگی هند به وجود آورد. او در 988 ق/ 1580 م سرزمینهای تحت حکومتش را به 12 «صوبه» تقسیم کرد که اللهآباد یکی از آنها بود. صوبۀ اللهآباد از 10 «سرکار» و 177 «پرگنه» تشکیل شده بود و شهر اللهآباد (پرایاگا) به پایتختی صوبه انتخاب شد (ابوالفضل، همان، 2/ 48، 71-72؛ سینها، 83-85). دلایل مختلف برای انتخاب اللهآباد به پایتختی صوبه ذکر شده است، از جمله وضع مناسب سوقالجیشی، قرار داشتن در مسیر جادۀ سلطنتی و کنترل دو راه آبی گنگ و جمنا، قرار گرفتن در مرکز صوبه و ارتباط آسان و سریع از طریق رودخانۀ جمنا با آگره پایتخت اکبر (همانجا). در 991ق/ 1583م اکبر دستور احداث ارگ بزرگ و مستحکم اللهآباد را صادر کرد که از بزرگترین پایگاههای نظامی او بود. اکبر برای ارائۀ بینش اسلامی دستگاه حکومت، نام شهر را به اللهآباد تغییر داد. طبق نقشه، ارگ از 4 بخش جداگانه تشکیل میشد که بخشهای مختلف برای زندگی پادشاه، زنان حرم، شاهزادگان، سربازان، و وابستگان در نظر گرفته شده بود و کتیبۀ آشوکا در داخل ارگ قرار داشت (ابوالفضل، اکبرنامه، 3/ 415-416؛ «سفرها»، 177-178؛ سینها، 85). بدائونی تاریخ احداث ارگ را 982ق/ 1574م نوشته است (2/ 173، 176). اللهآباد گذشته از اهمیت مذهبی، ارزش نظامی نیز پیدا کرد. در دورۀ اکبر از هر زائر هندو در اللهآباد بیش از 6 روپیه مالیات دریافت میشد که درآمد بزرگی برای خزانۀ حکومت بود (مانوچی، 113).
در 1005 ق/ 1597 م اکبر فرزندش دانیال را به صوبهداری اللهآباد انتخاب کرد (ابوالفضل، همان، 3/ 721). شاهزاده سلیم (جهانگیر) در 1008-1014 ق/ 1599-1605 م بر ضد شورش کرد. در 1009 ق شهر اللهآباد را متصرف شد و مرکز حکومت خویش قرار داد. صوبۀ اللهآباد تا زمان مرگ اکبر در دست سلیم بود (همان، 3/ 822). در دورۀ جهانگیر (حک 1014-1037ق/ 1605-1628م) حادثۀ مهم در صوبۀ اللهآباد شورش شاهزاده خرم (شاهجهان) بر ضد پدر بود که بخشی از صوبه را تصرف کرد و ارگ اللهآباد در محاصرۀ نیروهای او درآمد، اما پس از شکست در جنگ تون دوباره صوبۀ اللهآباد تحت ادارۀ حکومت مرکزی قرار گرفت (معتمد خان، 241-242؛ پراساد، 350-351). شاهجهان (حک 1037- 1068 ق/ 1628- 1658 م) تغییرات اساسی در ساختار حکومتی و فرهنگی هند پدید آورد. او با کنار گذاشتن تسامح مذهبی دورۀ اکبر و جهانگیر، دستور داد تا شماری از معابد هندوان در شهر اللهآباد را ویران کنند (شارما، 103). در دورۀ اورنگ زیب (1068-1119ق/ 1658-1707م) صوبۀ اللهآباد صحنۀ شورشهای بسیاری بر ضد حکومت مرکزی بود که سپاهیان حکومت بر همۀ آنها چیره شدند (سینها، 81-82). پس از مرگ اورنگ زیب و ضعف حکومت مرکزی و قدرت یافتن حاکمان منطقهای، شهر اللهآباد بین حاکمان اوده و فرخآباد دست به دست میشد ( ایرانیکا، I/ 889-890).
در 1179 ق/ 1765 م شهر اللهآباد توسط نیروهای بریتانیایی تصرف شد و بنا بر قراردادی با شاه عالم دوم به عنوان محل زندگی پادشاه تعیین شد و شاه حقوق مادی بریتانیا را در بنگال به رسمیت شناخت (رضوی، «تاریخ اجتماعی ... »، II/ 61). در 1801 م شهر اللهآباد به صورت رسمی بخشی از سرزمینهای استعماری حکومت بریتانیا در هند شد. در 1857 م شهر اللهآباد یکی از مراکز مهم شورش برضد حکومت استعماری بود و مدت کوتاهی آن شهر غیر از ارگ در کنترل نیروهای شورشی بود (قرشی، 204-209؛ مید، 132-133). شهر اللهآباد از 1901 تا 1949 م پایتخت «ایالات متحد» بود و در جنبش استقلال هند یکی از مراکز مبارزه بر ضد دولت استعمار بریتانیا، و محل زندگی خانوادۀ نهرو به شمار میرفت ( بریتانیکا، I/ 276). شهر اللهآباد یکی از مراکز عمدۀ اختلاف و درگیری مسلمانان و هندوها پس از استقلال در شمال هند است (جمشیدی، 220-222).
آثار تاریخی
شهر اللهآباد آثار جالب و دیدنی بسیاری دارد؛ از جمله ارگ اللهآباد که دارای معماری سبک هندی است و تمام آن از سنگ قرمز ساخته شده است و در دورۀ اکبر 20 هزار نفر با تخصصهای متفاوت در آن کار میکردند. این ارگ را یکی از عجایب شرق میدانند (مانوچی، 112-113؛ «سفرها»، 177)؛ باغ خسرو که در دورۀ جهانگیر بنا شد و مقبرۀ شاهزاده خسرو و مادر و خواهرش در آن قرار دارد؛ کتیبۀ آشوکا که از آثار قرن 3 قم است و مشتمل بر گفتار آشوکا دربارۀ امور خیریه است؛ مسجد جامع اللهآباد؛ و معبد آلوپی (دی، 160؛ اسمیث، 109؛ WNGD, 34؛ نهرو، نگاهی ... ، 80).
مشاهیر
شخصیتهای برجستهای از اللهآباد برخاسته، یا در آنجا زندگی کردهاند، از جمله شیخ محبالله اللهآبادی، صوفی برجستۀ چشتیه، و فغفور لاهیجی حکیم، خوشنویس و شاعر پارسیگوی دورۀ جهانگیر (گلچین، 2/ 1033-1034؛ رضوی، «تاریخ تصوف ... »، II/ 6).
مآخذ
ابوالفضل علامی، آییناکبری، لکهنو، 1893 م؛ همو، اکبرنامه، کلکته، 1886م؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، کلکته، 1865 م؛ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن، 1377ق/ 1958م؛ همو، القانون المسعودی، حیدرآباد دکن، 1374 ق/ 1955 م؛ جمشیدی بروجردی، محمدتقی، علل ریشهای درگیریهای مسلمانان و هندوها، تهران، 1372 ش؛ راج ترنگینی (تاریخ کشمیر)، ترجمۀ شاه محمد شاه آبادی، به کوشش صابر آفاقی، راولپندی، 1353 ش/ 1974 م؛ روشن ضمیر، مهدی، تاریخ سیاسی و نظامی دودمان غوری، تهران، 1357 ش؛ کنبو، محمد صالح، شاهجهاننامه، به کوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، 1967 م؛ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ گلچین معانی، احمد، کاروان هند، تهران، 1369ش؛ لاهوری، عبدالحمید، پادشاه نامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، 1868 م؛ معتمد خان، اقبال نامۀ جهانگیری، به کوشش محمد رفیع، اللهآباد، 1931 م؛ منهاج سراج، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1342 ش؛ ندوی، معجمالامکنه، حیدرآباد دکن، 1353ق؛ نهرو، جواهر لعل، کشف هند، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361ش؛ همو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361ش؛ نیز: